تو نیستی...
نوشته شده توسط : مهدی موسوی

 

80714835250014065818.jpg

تو نیستی...ولی حرفات توی دریای ذهنم موج می زنه و گل و لای احساسمو جابه جا می کنه...

تو نمیای...ولی حال وهوای اومدنت توی کوچه پس کوچه ی دلم جریان داره...

کاش بودی تا لحظه های دلتنگیمو  پر از صدات کنی...ولی نیستی..می تونستی جای ستاره ها رو تو

شبام پر کنی ...می تونستی ماه شبای تنهاییم باشی ...می تونستی خورشید روزای تارم باشی... ولی

نخواستی...اره نخواستی..


ولی خواستی که من دلتنگ باشم خواستی که بعد از تو از تو بگم...خواستی عکس نداشتتو قاب کنم و

روی دیوار دلم نصب کنم و هر روز نگاهش کنم و یاد خاطره هامون بیفتم ... با این که خاطره هامون این قدر

کم و کوتاهند که هر چقدر هم ازشون حرف بزنم دفتر خاطراتم تموم نمی شه...

خاطراتی که یه زمانی خیلی قشنگ بودن و روحمو نوازش می دادن ولی حالا فقط شدن دلتنگی روزام و

کابوس شبام...

راستش تو هم مثل خاطراتت برام شدی یه خاطره...یه خاطره تلخ ولی پند اموز...ولی من حتی پند

حاصل از این خاطره های تلخو نمی خوام... پندشم برام عذابه...اره عذابه...اخه پندی که از قصه ی تو گرفتم

منو از تموم دنیام جدا می کنه و میشم یه فصل زرد تو سالای پر هیاهوی زندگی...

عیبی نداره به قول خودت نبودن تو رو می زاریم به پای قسمت...اره...قسمتی که همیشه بهونه ای برای

عشقای دورغین بوده و هست...عشقایی که پر از خالین و فقط ظاهر فریبنده ای دارن و فقط فریبن نه

عشق...و وقتی به قول خودشون به اخر خط می رسن به قسمت متوسل می شن درست مثل عشق

تو...عشقی که این قدر بی محتوا و خالی بود که تنها بهونش قسمت بود...

نه ...اشتباه نکن ازت گلایه نمی کنم...حتی عشقتو با عشق دیگران مقایسه نمی کنم ولی چه کنم که

زخمی که روی دلم گذاشتی هنوز تازست.

دوست دارم ولی برنگرد...چون اگه برگردی خرد میشی نمی خوام خرد شدنتو ببینم...چون دیگه نمی

تونی ماه شبای تنهاییم باشی...

همون جا که هستی باش و فقط به ارزوهات فکرکن...





:: بازدید از این مطلب : 287
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 13 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: